یه دل نه . . . صددل هم کمه . . . هزار دل خاطر خواش شدم . . .
تو اون لحظه ای که با اون چشمای شهلاش داشت از دل بی سپر من دلبری میکرد اصلا حال خودمو نمیفهمیدم . نمیدونم چقدر طول کشید که نگاش کردم اما همینو میدونم که یکی از رفقای بامرامم دستشو گذاشت روی شونه ام وباشوخی گفت : مگه خودت ناموس نداری ؟؟؟
بعدشم یه خنده ی شیرین تحویلم داد . منم از خجالت سرمو انداختم پایین که بازم گفت :
نبینم دلتو باخته باشی رفیق . . .
منم زدم زیر خنده وگفتم نه بابا منو چه به این حرفا !!!!!!!!!!
خودمم میدونستم که دارم عین خر دروغ میگم .. .. .. .. ..
.jpg)
خلاصه یه چندوقتی گذشت اما تواون مدت همش حس میکردم یه چیزی رو گم کردم یه چیزی که از وجودم کنده شده اما نمیدونستم چه مرگم شده حالا میفهمم اون چیزی که گم کرده بودم چی بود این دل صاب مرده مه که اون موقع گمش نکرده بودم اون ورپریده دزدیده بودش . . .
دیگه مث قبل شاد وشنگول نبودم تمام وجودم اون عکس و میخواست دیگه زیاد بابچه ها گرم نمیگرفتم چون حوصله هیچ کسی رو نداشتم خلاصه چند روز بعدش همون دوست بامرامم اومد گفت چته تو ؟؟؟؟؟
چند روزه که بدجوری توخودتی مونده بودم که چی بگم ؟؟؟؟ اما دمش گرم چون به محض این که به چشمام نگاه کرد گفت :
فهمیدم ، گاوت زاییده !! درسته ؟؟؟؟؟؟؟؟ منم گفتم آره ، گافیدم . . .

البته اونم خیلی بامرام تر از اون چیزیه که بخاید فکرشو بکنید میدونید چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چون هنوز بیست وچهار ساعت از درد ودلم باهاش نگذشته بود که عکس طرفو آورد گذاشت کف دستم .
حال کردین ؟؟؟؟؟؟ به این میگن رفیق ... ... ... ... 



خلاصه تامدتها اون عکس شده بود همه ی کس وکار من ، میدونین جالبترش کجابود؟؟؟؟؟؟
اونجایی بود که عکس شوبردم پیش یه دوست باحال تر واسم تبدیلش کرد به یه پوستر حالا دیگه پوسترهاش رو در ودیوار اتاقم چسبیده بود وااون نگاه زیباش بیشتر از قبل دیوونه ام میکرد . . .
حس وحالم خیلی رویایی تر وزیباتر از اون چیزی بود که بخوام براتون توصیفش کنم.

روز ها وشب هابرام مثل برق وباد میگذشت اون موقع همش 13 سالم بود که اینجوری دوسش داشتم . . .
روز ها همیجوری میگذشت و منم اطلاعاتمو درموردش بیشتر میکردم هر روز اطلاعاتم درمورد اون بهتر وبیشتر از روز قبل میشد . . .
ای کاش توهمون دوران خوشی سرمستی میموندم . . .
ای کاش لااقل بهش میگفتم که چقدر دوسش داشتم ودارم . . .
ای کاش حداقل یه بار شجاعت این رو داشتم که از نزدیک ببینمش . . .
هیچ وقت به خودم این اجازه رو ندادم که برم از نزدیک ببینمش ،من این همه سال بایه عکس سر کردم .
اوایل فک میکردم شاید هوس باشه اونوقت تکلیف اون بدبخت این وسط چی میشه ؟؟؟؟؟؟
بعدش گفتم شاید اون از من خوشش نیاد ؟؟؟؟؟؟؟
خلاصه اونقدر فکر وخیال به سرم زد که وقتی به خودم اومدم دیدم ای دل غافل ، منه خر یه دل نه . . . همون هزاردل عاشقش شدم اما . . .
نظرات شما عزیزان:
ناصر

ساعت0:18---1 تير 1390
ناصر

ساعت16:45---31 خرداد 1390
سلام عزیزم شاید شما هیچ موقع عشقت نکشید اپ بشی پس تکلیف ما چیه؟
به منم سری بزن جواب منو هم بده دوست عزیز مرسی
پاسخ: چشم داش ناصر قول میدم زود به زود آپ شم . . .